انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

۱۱۸ مطلب با موضوع «انسانم آرزوست» ثبت شده است

رفیقان دوستان ده ها گروهند 

که هر یک در مسیر امتحانند


گروهی صورتک بر چهره دارند

به ظاهر دوست اما دشمنانند


گروهی وقت حاجت خاکبوسند

ولی هنگام خدمت ها نهانند


گروهی خیر و شر در فعلشان نیست  

نه زحمت بخش و نه راحت رسانند


گروهی دیده ناپاکند هشدار    

نگاه خود به هر سو می دوانند


بر این بی عصمتان ننگ جهان باد  

که چون خوکند و بل بدتر از آنند


ولی یاران همدل از سر لطف    

به هر حالت که باشد مهربانند


رفیقان را درون جان نگهدار    

که آنها پر بها تر از جهانند

 

فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۳
انسانم آرزوست


بنابراین در طول روز اگر ارزش های ما بر دیگران بچربد ،
احساس سرمستی توام با ترس داریم ،
و اگر ارزش های دیگران بر ما بچربد احساس حقارت و ناکامی داریم .
معمولا در اولین برخورد با هرکس نگران و مردد و نا آرام هستیم ،
و پس از برآورد ارزش های طرف مقابل ،
اگر دیدیم ارزش هایش بر ما می چربد وضع و رفتار زیر دستانه بخود می گیریم ،
و اگر بر عکس بود رفتارمان را هم متناسب و شبیه با کسی که برتر است تنظیم می کنیم .

رابطه ارزشی حکایت دارد بر اینکه ما با جوهر و ماهیت انسانی یکدیگر در رابطه نیستیم ،
برای ما ، ماهیت انسانی طرف مان مهم نیست بلکه
ارزشهای اعتباری وی مهم است ،
روابط ما رابطه ارزش با ارزش است تا انسان با انسان !
یعنی رابطه دو تصویر ذهنی !

ارزشها برای ما حکم سپر و قالبی دارند که
خود را پشت آن مخفی می کنیم ،
و نمی گذاریم دیگران بیش از حد به دنیای ارزشی ما نزدیکتر بشوند ،
و همواره به سمت یک زندگی نمایشی سطحی متظاهرانه و بی عمق کشیده می شویم ،
و به هر چیز فقط تا آن حد علاقه نشان می دهیم که
بتواند موجب برتری ما نسبت به دیگران شود.

 

والسلام .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
انسانم آرزوست



بنابراین یکی از خصوصیات مهم این ارزش ها کیفیت مقایسه ای بودن آنهاست ،
و هیچکس نمی تواند ارزشها را بطور مطلق از آن خود کند ،
یعنی همیشه کسی هست که ارزش هایش بر دیگری بچربد .

بعبارت دیگر انسان ساختار روانی و هویت خود را بر پدیده ای بنا کرده که
هر لحظه دگرگون می شود و پیوسته در یک ترس ،
دلهره ، یاس ، بی اعتمادی و نا امنی عمیق بسر می برد .

از اینرو در سراسر زندگی صبح وقتی بیدار می شویم ،
این فکر به ذهن ما می رسد که
من یک شخصیت ناقص و نامطلوب دارم و
باید آنرا به شخصیت دیگری جز این که هست مبدل گردانم .
یعنی از " من واقعی" خود میخواهیم بسوی یک " من آرمانی " حرکت کنیم .

ادامه دارد ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۶
انسانم آرزوست

رﻭﺯﻯ فردی ﻧﺰﺩ عالمی ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﻪ اﻯ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﺧﺎﻧﻪ ﻯ ﻣﻦ ﻳﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻰ ﮐﻨﻨﺪ. ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﮔﺎﻩ ﻧﻴﺰ،

ﺷﺐ، ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻰ آﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ آﻣﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣﺮﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ.

عالم ﮔﻔﺖ : ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﻣﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﮑﻨﻢ، ﮔﺎﻩ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﻴﺎﻳﻨﺪ و ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺳﺎﻋﺘﻰ ﻣﻴﺮﻭﻧﺪ.

عالم ﮔﻔﺖ : ﮐﻴﺴﻪ ﺍﻯ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮﻧﻔﺮ ﻳﮏ ﺳﻨﮓ ﺩﺭ ﮐﻴﺴﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﮐﻴﺴﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻳﻰ ﺗﺎ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺴﻨﺠﻢ.

آن فرد ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﻧﺰﺩ عالم ﺁﻣﺪ ﻭﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﮐﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺣﻤﻞ ﮐﻨﻢ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺳﻨﮕﻴﻦ

ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺑﻴﺎﻳﯿﺪ.

عالم ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻳﮏ ﮐﻴﺴﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﻮﭼﻪ ﻯ ﻣﻦ ﻧﺘﻮﺍﻧﻰ بیاوری، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻯ ﺑﺎ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻭﻯ !؟؟

ﺣﺎﻝ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺣﻼﻟﻴﺖ ﺑﻄﻠﺐ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭﮐﻦ. ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ عالمی ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻭﺻﻴﺖ ﮐﺮﺩه بود که ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ.

آﻧﭽﻪ ﺩﻳﺪﻯ "ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ" ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ "ﺣﻘﻴﻘﺖ" ﻧﺪﺍﺷﺖ...
┈━┈━┈━┈━┈━┈━┈━┈━┈━┈━┈━
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ

أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم» قران کریم سوره حجرات، آیه 12.

اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان‌ها گناه است و هرگز (در کار دیگران)

تجسّس نکنید و هیچ‌یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!

(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌‏پذیر و مهربان است!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۸
انسانم آرزوست



ارزش های تعبیر و تفسیری بتدریج گسترش می یابند ،
و از هر خصوصیت آن خصوصیات و مسائل دیگری به بار می آید ،
از جمله کیفیت " مقایسه ای " بودن آنهاست که
تنها از طریق مقایسه با متضادشان ممکن است .

در مقایسه رقابت مستتر است ،
وقتی کودک متوجه می شود والدینش در مقابل دیگران ،
به گونه ای متفاوت از آنچه واقعا هستند رفتار می کنند ،
و گویی بین انسانها نوعی رقابت و درگیری وجود دارد ،
او در می یابد تمام ارزشها و اصولی که تحت عنوان تربیت به وی ارائه می شود ،
در واقع ابزار و حربه همین جنگ و مبارزه است ،
و از اینجا به بعد کودک دیگر زندگی نمی کند ،
او به تنها چیزی که می اندیشد مبارزه و کسب برتری ارزشی است ،
و به تمام جریانات و پدیده ها به عنوان ابزاری برای کسب ارزش ها می اندیشد .

 

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۳
انسانم آرزوست

این روزها کافی است قسمت آگهی های استخدام روزنامه های کثیر

الانتشار را باز کنید تا با موجی از فراخوان هایی روبرو شوید که با زبان

های متفاوت می خواهند دختران و زنان جوان و خوش پوش و با روابط

عمومی بالا را برای تصدی شغل مورد نظرشان دعوت کنند. مسئله روابط

عمومی بالا، مدت ها است که به عنوان اصل جدا نشدنی آگهی های

استخدام تبدیل شده است و این روزها اگر دختری می خواهد در یک

شرکت خصوصی استخدام شود ابتدا باید از پس روابط عمومی بالایی که

صاحبان کار طلب می کنند بر بیاید که این مسئله هیچ سنخیتی با وقار و

متانت که اساس ذاتی زن ایرانی است، ندارد.

اگر این دید ابزاری به زن نیست ، پس چه میتواند باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۲
انسانم آرزوست

 

همزمان با این جریانات مسئله دیگری شکل می گیرد ،
از تراکم تعبیر و تفسیر ها در ذهن یک پدیده موهوم در حافظه انسان شکل می گیرد ،
که آنرا " من " یا " هویت روانی " خویش خواهد شناخت .
تا قبل از اینکه کودک با زبان تعبیر و تفسیر آشنا شود ،
پدیده ای به نام " من " برای خودش متصور نیست ،
اما پس از آنکه ما اعمال و رفتار کودک را ارزش گذاری نمودیم ،
از تراکم این توصیف ها در حافظه کودک یک مرکز موهومی بوجود می آید ،
که بچه آنرا " هویت روانی " یا " من " فرض می کند .

ادامه دارد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۲
انسانم آرزوست

چرا نماز را به فارسی نخوانیم؟!

مقصود اصلی از نماز «عبادت و بندگی» و « اطاعت از فرمان الهی»می باشد، و بندگی بدان شکلی است که معبود دستور می‌دهد و نه به آن شکلی که عبد می‌پسندد! که چنین عبادتی، عبادت خود است نه پروردگار!

شیطان نیز به خاطر همین نافرمانی و اختراع و اجتهاد در چگونگی عبادت از مقام قرب الهی رانده و اهل عذاب و جهنم شد. او که منکر وجود خداوند نگردیده بود، بلکه به خدا گفت: تو این عبادت سجده به آدم را از من بردار و من به گونه‌ای دیگر تو را عبادتی می‌کنم که هیچ بنده‌ای نکرده باشد! اما خداوند نپذیرفت. چرا که آن دیگر عبادت خودش بود و نه عبادت خداوند.
اما، نکته‌ی اصلی و قابل توجه آن است که یکی از معجزات قرآن کریم، همان ادبیات کامل، جامع و معجز گونه‌ی آن است. باید توجه داشت که آن چه دارای اعجاز است، کلام وحی است و نه زبان عربی. لذا به هیچ وجه قابل ترجمه‌ ی دقیق به زبان‌های دیگر نمی‌باشد و اگر با توضیحات و تفسیر نیز مقصود کلام تفهیم شود، بیان آن همه مطالب در نماز میسر نیست.

به عنوان مثال: در نماز سوره‌ی حمد را تلاوت می‌کنیم. ترجمه‌ی آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» چیست؟ در همه‌ی قرآن‌ها و زبان متداول ما چنین ترجمه شده است: «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان»، که ترجمه‌ای [اگر چه تا حدودی گویا]، ولی کاملاً غلط است! چرا که:

ترجمه‌ی «خداوند» به عربی «صاحب» است و نه «الله» و ترجمه‌ی کلمه‌ی «بخشنده» به عربی «جواد» است و نه «الرحمن» و ترجمه‌ی «مهربان» نیز «رئوف» است و نه «الرحیم». پس، ترجمه‌ی جمله‌ی «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان» به عربی می‌شود: «بسم الصاحب الجواد الرئوف» که هیچ ربطی به «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد.

همین طور است بقیه کلمات. چنان چه ما در فارسی «حمد» را سپاس ترجمه می‌کنیم و معنای «شکر» نیز همان سپاس است و اگر از ما بپرسند که پس این دو واژه چه تفاوتی با هم دارند که در جایی «حمد» آورده می‌شود و در جایی دیگر «شکر»؟ پاسخ می‌دهیم: حمد نوعی شکر و سپاس توأم با پرستش است و بدین جهت فقط اختصاص به «الله» دارد. در حالی که شکر چنین نیست و ما شاکر مخلوقات نیز هستیم.

جالب است که مدعیان اقامه‌ی نماز به فارسی (یا هر زبان دیگری)، نه تنها تا به حال خود حتی دو رکعت نماز به فارسی نخوانده‌اند، بلکه وقتی به سراغ یک نتیجه‌ی علمی یا هنری (مثل فیزیک و شیمی و فیلم سینمایی و ...) و حتی یک نظریه‌ی تثبیت نشده و غیر علمی (به ویژه در مباحث علوم انسانی) می‌روند، به دنبال کتابی به زبان اصلی و آن هم به قلم صاحب نظریه و یا مکتشف می‌گردند و می‌گویند ترجمه گویا نیست. اما وقتی نوبت به سخن خدا (قرآن) یا نماز می‌رسد، دگر اندیش، تنوع خواه، قرائت جدیدی، نظریه پرداز و ... شده و اقامه‌ی نماز به فارسی را پیشنهاد می‌دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۹
انسانم آرزوست

 

ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " محمود ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛ ﺑﻪ ﺭئیس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.

ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﻣﺨﺼﻮﺻﺶ ﺑﺮﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﺑﻩ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، " ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ .ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ، " ﺩﺍﯾﻢﺍﻟﺨﻤﺮ " ﻭ "ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ " ﺑﻮﺩ!
ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽِ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ !

"ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !!ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!!

ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ : ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﺟﻨﺎﺯﻩﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ " ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!

"ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...
ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!!

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !
ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ " ﺣﺴﻦﻇﻦ " ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ !...

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ،
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ؛

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ،
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ.

"ﺷﯿﺦ بهایی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۸:۵۳
انسانم آرزوست

در کودک یک سری حالات و کیفیات ذاتی و معنوی هست ،
که اعمال و رفتار او تحت تاثیر آن حالات است .
مثلا به حکم یک احساس و کیفیت درونی میل دارد از
غذایی که می خورد به دیگری بدهد ،
یا اگر میلی در او نیست نمی دهد .
به حکم ماهیت ذاتی خود معاشرتی یا گوشه گیر است .
ذاتا ملایم و با گذشت یا گوشه گیر است ...
و بسیاری حالات و کیفیات دیگر که ماهیت انسانی او را تشکیل می دهد .
بعد از آشنایی با ارزش های تعبیری رابطه انسان با حالات درونی خود قطع می گردد ،
و در هر مورد طوری عمل می کند که ارزش ها به وی دیکته می کنند .
بعد از حاکمیت ارزشها بر ذهن ،
انسان دیگر صدای باطن خود را نمی شنود و با فطرت و اصالت خود بیگانه میگردد ،
رابطه اش با حالات درونی خود قطع می گردد و
پدیده ای که از خارج بر ذهن او تحمیل شده است ،
حاکم بر رفتار ، روابط و مجموعه زندگی او می شود ،
به عبارتی " انسان ماهیتی " تبدیل به " انسان اعتباری " و " قراردادی " می شود .

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۵
انسانم آرزوست