اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود ، آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
اشاره ای کنم : انگار کوه کن بودم
من آن زلال پرست ام در آب گندِ زمان
که فکر صافی یِ آبی چنین لجن بودم
غریب بودم و گشتم غریب تر اما:
دلم خوش است که در غربت وطن بودم
- دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
- زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
- گاهی باید دروغ را راست پنداشت
- جمله ای زیبا در مورد پزشک از دکتر قریب
- رفیقان دوستان ده ها گروهند
- گر در طلب منزل جانی
- نامه ی عاشقانه ثریا( عشق اول و آخر استاد شهریار ) به استاد
- درد و یادگاری
- دور ما دیوار بود و لای هر دیوار موش
- تو هر سمتی هستی کارت رو درست انجام بده!