انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

 

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر        کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

مولانا در این بیت اشاره به فردی دارد به نام دیوژن (منظور از شیخ همان دیوژن است)، فیلسوفی که در طول روشنایی روز چراغ به دست می‌گرفت و در شهر می‌چرخید و وقتی از او سئوال میکردند چرا در روشنایی روز چراغ به دست داری می‌گفت که دنبال انسانم !

دیوژن یک فیلسوف تمام عیار بود و زندگی بسیار ساده‌ای داشت. او به قدری به زندگی کردن ساده معتقد بود که در یک بشکه روزگار می‌گذراند.

از این رو او را فیلسوف گدا نیز می‌گویند. دیوژن دارای طنزی گزنده و بی‌اعتنا به مقام‌های دنیوی و افتخارات زمانه بود چنانچه زمانی که اسکندر مقدونی که به دیدار دیوژن رفته بود؛ از او پرسید که آیا نیاز به چیزی داری؟ دیوژن در پاسخ گفت: «بلی، خواهش می‌کنم از جلوی آفتاب من کنار برو». اسکندر به همراهانش که از خشم می خواستند دیوژن را مورد آزار قرار دهند، گفت: «اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن باشم.»

از او نقل شده که در پاسخ اینکه دنیا چه زمانی روی خوش به خود خواهد دید

گفت : وقتی که پادشاهانش فلسفه بخوانند و یا فیلسوفانش پادشاه بشوند.

 

آغاز هر پایانی یعنی پایان هر آغاز

که انتهایش ابتدای شروع اول است در مسیر شروع آغاز بی پایان...

سلام دوست عزیز

درد دارد...

وقتی ساعت ها مینشینی و به حرف هایی که هیچ وقت قرار نیست بگویی فکر می کنی...

 

راستی رفیق اگه کفشت پاتو می زد

و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد رو به پات تحمیل کردی دیگه در مورد آزادی شعار نده !

 خوش آمدی ...

انسانم آرزوست