انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

۴ مطلب با موضوع «شهید» ثبت شده است

ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان که آن‌ها از وی با عنوان امام جعفر صادق یاد می‌کنند. وی فرزند محمد باقر و ام‌فروه است. او در ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ میلادی) در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه درگذشت. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته‌است. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه‌است.

او در سن ۳۱ سالگی پس از مرگ پدرش به امامت رسید. امامت او همزمان با سال‌های پایانی حکومت بنی امیه و سال‌های آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونه‌ای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده می‌شود. فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات به‌جای مانده از او مبتنی‌ست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز می‌نامند.

 

مالک بن انس، پیشوای یکی از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، مدتی شاگرد جعفر صادق بود. او در باره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی صادق چنین می‌گوید: من فقیه تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‌ام. او داناترین فرد این امت است. به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد.

ابوحنیفه، پیشوای یکی دیگر از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، نیز شاگرد جعفر صادق بود. برخی منابع، مدت شاگردی او را دو سال دانسته‌اند. به عنوان نمونه، آلوسی درباره دو سال شاگردی او پیش امام صادق، از ابوحنیفه نقل می‌کند که: «اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک می‌شد.» وی درباره عظمت علمی صادق گفته‌است: اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی‌دانستند.

عطار نیشابوری فصل اول کتاب تذکره الاولیا، اثرش در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه، را به شرح حال صادق اختصاص داده‌است. عطار در این کتاب می‌آورد

اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلف به کمال بود، وقدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار بی نظیر بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۴
انسانم آرزوست

 

برادر رزمنده سلام.

من یک دانش آموز دبستانی هستم

خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم.

 

من با مادرم رفتم از مغازه کمپوت بخرم قیمت هر کدام از کمپوتهارو پرسیدیم

اما قیمت آنها خیلی گران بود...

حتی کمپوت گلابی که قیمتش 25 تومان بودو از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم!

 

آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست!

در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم

برداشتم و چند بار با دقت آن را شستم تا تمیز تمیز شد

حالا من یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم

هر وقت که تشنه شدید از این قوطی آب بخورید تا من خوشحال بشوم

و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک کنم.

 

بچه های توی سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت میگرفتند

آب خوردنی که همراهش "چند قطره اشک" بود...

 

 

"

 

حقیقت اینکه :

این مطلب تو اینستاگرام به چشمم خورد، ساختگی باشه یا حقیقی،

من یکی که خیلی آدم سخت باوریم کاملا باور دارم 

باور دارم که بچه های ما تو جبهه کارهایی کردن کارستون

باور دارم که خیلی از کارا تو جبهه با معجزه پیش میرفت، آره "معجزه"

باور دارم سربندها کار خودشون رو میکرد

باور دارم با ایمان به خدا میشه هر غیر ممکنی رو ممکن کرد

و باور شد میشه با دست خالی جلوی تمام دنیا ایستاد اگه :

اگه همه همدل و با ایمان باشیم

اگه همه به هدفمون ایمان داشته باشیم

و اگه همه با هم متحد باشیم

اتحاد ، چیزی که امروز بیش از هر چیزی به اون نیاز داریم...

 

با خوندن این مطلب مثل خیلی از مطالبی که اندر احوالات شهیدان گلمون هست

خیلی به حال امروز خودمو امثال خودم دلم سوخت و ناراحت شدم

که چقدر دنیای کوچیک و بی ارزشو پستی داریم

تمام دنیامون شده شکممون و با عرض معذرت یک وجب زیر شکممون!

هیچ کس و هیچ چیز برامون مهم نیست فقط و فقط خودمون، تمام!!!

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۵
انسانم آرزوست

 

داستان ما و اونا و خون شهدا

میدونید یه وقتایی واقعا باید دلت برای بعضی ها بسوزه.
مثل همین غواص های شهید که پیدا شدن!
باید چقدر به زندگیت ظلم بشه که توی 16 سالگی بگن واجبه!
نیرو نداریم بیاید جبهه! مردونگی میکنی و میری، اونم درست زمانی که چند سال قبلش مملکتت قوی ترین ارتش منطقه رو داشت و 5 بار با همین عراق جنگید و ظرف یک روز وادار به آتش بسش کرد؛
و حتی ملت خبردار نشدن چه برسه به اینکه لازم باشه بچه های 16 ساله رو ببرن جبهه. اما خب پیش میاد. ولی حالا که رفتی جبهه دقیقا میخوره به عملیات کربلای 4 که کاملا لو رفته و همه فرمانده های دلاور و شجاع خبر دارن که لو رفته! ولی تو که یه بچه ای ، قطعا بهت نمیگن ، نه به تو ، نه به اون 12 هزار نفر دیگه ای که اونروز شهید شدن ! فقط هی داد زدن بگو یا حسین ، برو جلو ،،....
خلاصه از هزاران تیر و ترکش جون بدر میبری ولی اسیر میشی!
ولی خب دستاتو میبندن و زنده به گورت میکنن ..!
جون دادن با سخت ترین حالت ممکن! ای بابا زندگی همینه همه میمیریم ! ولی خب سخت تر ماجرا خانواده ات هستن که 30 سال صبر کردن . حالا یهو میزنه جنازه ات که نه یکمی از استخون شکسته هات پیدا میشه! ولی خبر نداری ، الان برخی از فرماندهان دیروز تو شدن همه کاره مملکت و با دشمن دیروز تو شدن دوست و برادر ، اون 4 تا استخون رو که میارن میگن کار بعثی هاست که الان شدن داعشی ، دیگه مثل سابق نمیگن کار عراقی هاست که بد نشه...
مهم نیست ، سیاسته هر روز یه وری میچرخه ... اما خب دلم برات میسوزه. اون چهارتا استخونت رو مرتب میکنن و اون سیمی که دستت رو باهاش بسته بودن عوض میکنن ، چون توی 30 سال اون سیم دیگه پوسیده و یه سیم نو میخواد که توی عکس خوب دیده بشه ! میزارنت توی یه ویترین خوشگل شیشه ای و بدون اینکه اصلا براشون مهم باشه خانواده ات با دیدن این صحنه چه حالی میشن هی تند و تند و تند ازت عکس میگیرن و بعد زیر عکسات پیام های سیاسی مینویسن و ربطش میدن به مذاکرات اتمی و تحریم و آمریکا و ژنو .......
خلاصه تو که خوشی نکردی توی این دنیا ، ولی الحق که این چهار تا استخونت چه حالی داد به این جماعت .....
اونم چه وقتی! درست و بموقع ! بعدشم که توی تشییع جنازه ات حسابی کارنوال سیاسی راه انداختن و حریفشون رو کوبیدن، میزارنت توی خاک ، جایی که 30 سال بودی...
بعد هر از گاهی دوباره ازت عکسی منتشر میکنن و میگن شهدا شرمنده ایم ،، دارن با خون شما بازی میکنن! البته منظورشون اون معاون رئیس جمهوری که 20 هزار میلیارد دزدیده نیست ها....
این خون شماها فقط و فقط و فقط به ساپورت و شال دخترا حساسیت داره ، اونان که از خون شما سوء استفاده کردن، این دختر ژیگولان که خون شمارو لگد مال کردن نه اونایی که 30 ساله از زنده و مرده و استخونت نردبون ساختن...


خلاصه خیلی دلم برات میسوزه شهید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۵
انسانم آرزوست

در آن شب سیاه طوفانی چه گذشت ؟

خبر سخت و کوبنده است . 175 نفر از شهدایمان را آورده اند که برخی دست بسته بدون کوچکترین زخمی به شهادت رسیده اند ! آنها توسط بعثی ها زنده بگور شده بودند وچشم از این جهان با خاک بستند . شهدای ما بهترین مردم روی زمین بودند ، آنها نگین پاکی بشر امروزند و هیچ کس در هیچ کجای زمین نمی تواند بر رادمردی و خلوص وصفای بی انتهایشان تردید کند . شهدا با آگاهی راه خود را انتخاب کردند و رفتند تا کشور و باورهای مردم و دین و دیانت بماند و راه شرف و مردانگی در این دیار بسته نشود .شهدا افزون بر نیک سیرتی مظلوم هم بوده و هستند؛ ظالم به شهدا برخی از ما هستیم که به چرب و شیرین دنیا مشغول شده آنان و راهشان را فراموش کردیم ...
عملیات در پیش است ، باید از اروند خروشان عبور کرد ،باید به قلب جبهه دشمن تاخت ..چه کسی خط شکن خواهد بود ؟ این بار خطشکنان با گذشته تفاوت دارند ، این بار باید از خاک و خشکی ؛ نه ؛ باید از آب با موج های بلندش عبور کرد و خط دشمن را شکست. همه دست ها بلند می شود، همه داوطلبان داوطلب می شوند ،ما آماده ایم ، دریا و زمین وآسمان برای دفاع از میهنمان تفاوت ندارد ، شور و شوقی در میان رزمندگان در می گیرد گویی ظهر عاشوراست که یاران حسین (ع) برای نبرد با دشمن از یکدیگر سبقت می گیرند .گویی همه می دانند که این بار نبرد سخت تر است وآمادگی های بیشتر لازم است .فرمانده هان سر شرمساری بر زمین می گیرند و زیر لب چنانکه اولی به دومی بگوید و دومی به سومی ...زمزمه می کنند که این بار خط شکنان انتخاب می شوند و گل چین می شوند ؛ زبدترین نیروها، مخلص ترین آنها انتخاب می شوند تا ابتدا موج شکن شوند وسپس برسر دشمن صاعقه وار فرود آیند .
آنها غواصی یاد می گیرند و سختی هایش را به جان می خرند تا این بار نبردی دیگر گونه شکل دهند و در تاریخ به یادگار بگذارند . رزمندگان غواص از بهترین و رشیدترین بسیجیان این سرزمین بودند و صحنه هایی از رشادت به نمایش گذاشتند که تا دنیا دنیاست خاطره سلحشوریشان بر زبان ها جاری خواهد بود . همه چیز آماده می شود تا عملیات گسترده کربلای 4 شکل بگیرد ...در امتداد شب قهرمانان مردم لباس سیاه غواصی به تن می کنند و آرام وبی صدا به آب می زنند، اما هرچه دل این خوبان زمین آرام است اروند وموج هایش خروشانند ، جریان آب چنان تند و کوبنده است که کمتر کسی را یارای ماندن و ره سپردن است . گویی آب و آسمان و زمین و ستارگان و فرشتگان خداوند همه گرد آمده اند تا شکوه آفرینی خاکی ترین جوانان جهان را به تماشا بنشینند . پیکار جویان مسلمان ایرانی حماسه خلق می کنند و توفندگی جریان آب را به سخره می گیرند . اروند خروشان مسخر ایمان آنها می شود و عبورشان تاریخی می شود . آنها به آنسوی آب می رسند در حالی که دشمن در انتظارشان نشسته است و تا پا برخشکی می نهند انبوه بعثیان فراهم می شوند و عزیران یک ملت را به اسارت می گیرند . دشمن زبون پست تر از آن است و خلق حماسه اینان بزرگتر از آن است که صدامیان عصبانیتی جنون آسا نیابند .خوبان ما را دست بند می نهند و... حالا بعد از سال ها ما را به عزای مظلومیتشان می نشانند . عزیزان ما ، فرزندان ما ، سلحشوران ما ، بهترین های ما ، فداکارترین های ما ، پاکترین های ما ، ساده ترین های ما ، با ایمان ترین های ما و مظلومترین های ما را زنده به خاک می نهند !حالا ما چگونه این غم را با خود سر کنیم ؟ چگونه شرمسار عظمت مظلومیتشان نباشیم ؟ما 25 سال دیر روضه جوانان خوب خود را می خوانیم ، آنها ربع قرن زیر خاک آرمیده بودند در حالی که هیچ کس داستان غمبارشان را نمی دانست ، مادرانشان ، پدرهاشان ،برادرهاشان و خواهرهاشان نمی دانستند که عزیزشان چه سان رشادت کرده است و چه سان چشم از این جهان فرو بسته است ؟ خدایا این غم بزرگ و جانسوز است به ملت ایران وبه خانواده هایشان صبر عطا کن و این ستارگان آسمان پاکی و صداقت و شهادت را در جوار رحمت خود با مولایشان حسین (ع) محشور فرما.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۶
انسانم آرزوست