خداوند
خداوند بی نهایت است
و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود
و بقدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را
همسر می شود
عقیمان را فرزند می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
درتاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را؛
عشق می شود
خداوند همه چیز می شود
همه کس را؛
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از
معامله با ابلیس ؛
بشویید قلب هایتان را
از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را
از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را
از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را
از هر آلودگی در بازار؛
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه ای خوراک و تکه ای نان
می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان
تاب می خورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان
را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب
با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را
از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟