انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

۳۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۲۱
انسانم آرزوست

 

اولین باجناق های جهان به نام های کافی و نعمت سوار یک خر بودند.

نعمت گفت:

اگر یک خر دیگر بود، کافی بود.

کافی گفت:

همین هم که هست نعمت است!

و اینگونه بود که بر اثر یک سوتفاهمی ساده،

رابطه باجناق ها به هم خورد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۴۳
انسانم آرزوست

 

 

معنی واقعی واژه داف( Duff )چیست؟!

آیا میدونید لغت داف که متأسفانه خیلی متداول شده یعنی چی؟

داف به عبارتی تا اونجایی که ما فهمیدیم یعنی دختر...

ولی درزبان آلمانی یعنی بند کفش!

و در زبان انگلیسی یعنی علفهای فاسد جنگل که شاید بی ربط هم نباشه

که بعضی برای کوچک کردن نام زن این اصطلاح رو در سر زبان ها انداخته اند...

و اما در اروپا برای دختران و زنان فاحشه به کار می رود.

وحتی در تایلند محلی به نام دافی جایی هست برای زنان روسپی

و نکته ی جالب این جاست که بسیاری از دختران وقتی با این نام خطاب میشونداحساس خوشایندی نیز دارند..!

بهتر نیست از واژه ای مناسب تر برای جنس مخالف استفاده کنیم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۰
انسانم آرزوست

 

توی هر ضرر باید استفاده‌ای باشه 
باخت باید احساس فوق‌العاده‌ای باشه 
آه فاتح قلبم فکرشم نمی‌کردی 
رام کردن این شیر کار ساده‌ای باشه 

 

آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی 
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه 
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم 
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه 

من یه بچه‌ی شیطون توی کوچه‌ها بودم 
عشق تو بزرگم کرد، عشق تو هلاکم کرد 
جیک جیک مستونم بود و عشق بازیگوش 
مثل جوجه‌ی مرده توی باغچه خاکم کرد 

آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی 
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه 
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم 
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه 

آفرین به این زور و آفرین به این بازو 
آفرین به این چشم و آفرین به این ابرو 
آفرین به هر شب که بی‌گدار می‌باره 
با جنون در افتادن خیلی آفرین داره 

با تو هیچ کس جز من بی‌سپر نمی‌جنگه 
با تو هیچ کس از این بیشتر نمی‌جنگه 
با جنون در افتادم باز کار دستم داد 
آه فاتح قلبم عشق تو شکستم داد

خواننده: محسن چاوشی

ترانه‌سرا: حسین صفا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۶
انسانم آرزوست

 

بی خیال این همه قانون ... بی خیال این همه ترس ...
بی خیال دنیا با این همه قانونگذار بی قانون و بیخیال این همه محتسب بی حساب!!
بی خیال این همه رسولان بی معجزه و معجزات بی رسول!!
من ...  من عاشق آزاد کردن نوازش و سیب از قفس بی تابی و ترسم ،
حتی اگر به جرم خوردن سیب به زندگی تبعید شوم ....
دستهایت را به من بده ...
به جهنم که مرا به جهنم میبرند، به خاطر عشقبازی با خیال تو..
تو ... تو خود ، بهشتی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۹
انسانم آرزوست

روزی یک مرد ثروتمند, پسر بچه ی کوچکش را به یک ده برد
تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند,چقدر فقیر هستند.
آنها یک روز و یک شب را در خانه ی محقر یک روستایی به سر بردند.
در راه بازگشت و در پایان سفر,مرد از پسرش پرسید:
((نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟))

پسر پاسخ داد: ((عالی بود پدر!))
پدر پرسید: ((آیا به زندگی آنها توجه کردی؟))
پسر پاسخ داد: ((فکر میکنم!))
و پدر پرسید: ((چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟))
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:
((فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا
ما در حیاتمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاتمان فانوسهایی تزیینی داریم و آنها بی نهایت ستاره دارند.
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست!))

در پایان حرفهای پسر,زبان مرد بند آمده بود.
پسر اضافه کرد: ((متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم!))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۶
انسانم آرزوست



داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند! سرمایه ای گرانبهاست ...

اما از آن بهتر داشتن آدمهاییست

که وقتی حالت را میپرسند؛ بتوانی بگویی:

خوب نیستم…!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۰۲
انسانم آرزوست

 

هر صبح چشماتونو که باز میکنین بخاطر همه ی چیزهایی که خدا بهتون داده ازش تشکر کنین

اینکار حس خوبی بهتون میده. و آروم آروم زندگیتون عوض میشه. (بهتون قول میدم)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۰
انسانم آرزوست

 

من همسن و سال پسر تو هستم ، تو همسن و سال پدر من هستی.

پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،

من کار می کنم و درس نمی خوانم

پدر من نه کار دارد و نه خانه، تو هم کاری داری هم خانه، هم کارخانه ؛

من در کارخانه ی تو کار می کنم. و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:

سود آن برای تو ، دود آن برای من

من کار می کنم ، تو احتکار 

من بار می کنم ، تو انبار

من رنج می برم و تو گنج

من در کارخانه ی تو کار میکنم و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:

وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی،

وقتی که من خسته می شوم ، تو برای استراحت به شمال می روی

وقتی که من بیمار می شوم ،تو برای معالجه به خارج می روی

من در کارخانه ی تو کار می کنم. و در اینجا همه کارها به نوبت است:

یک روز من کار می کنم، تو کار نمی کنی، روز دیگر تو کار نمی کنی ، من کار می کنم

من در کارخانه ی تو کار می کنم

کارخانه ی تو بزرگ است. اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد، از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست

کارخانه ی خدا از کارخانه ی تو و از همه ی کارخانه ها بزرگتر است

 در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است

در کارخانه ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود

در کارخانه ی خدا ، همه کار می کنند در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند...

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۱۵
انسانم آرزوست
نخست از فکر خویشم در تحیر   چه چیزاست آنکه گویندش تفکر؟
کدامین فکر ما را شرط راه است؟   چرا گه طاعت و گاهی گناه است؟
که باشم من؟ مرا از من خبر کن   چه معنی دارد اندر خود سفر کن؟
مسافر چون بود؟ رهرو کدام است؟   که را گویم که او مرد تمام است؟
که شد از سر وحدت واقف آخر؟   شناسای چه آمد عارف آخر؟
اگر معروف و عارف ذات پاک است   چه سودا بر سر این مشت خاک است؟
کدامین نقطه را نطق است، اناالحق؟   چه گویی هرزه‌ای بود آن مزبق؟
چرا مخلوق را گویند واصل؟   سلوک و سیر او چون گشت حاصل؟
وصال ممکن و واجب به هم چیست؟   حدیث قرب و بعد و بیش و کم چیست؟
چه بحر است آنکه نطقش ساحل آمد؟   ز قعر او چه گوهر حاصل آمد؟
چه جزو است آنکه او از کل فزون است؟   طریق جستن آن جزو چون است؟
قدیم و محدث از هم چون جدا شد؟   که این، عالم شد آن‌دیگر خدا شد؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۰۳
انسانم آرزوست