دختر از پسر پرسید چرا عاشقمی؟؟؟
پسر جواب داد:عشق من دلیل نمیخواد،دل میخواد.
ولی دختر قانع نشد و هر بار سوال میکرد تا این که پسر پاسخ داد:
بخاطر لبخندت
بخاطر صدات
بخاطر چشات
بخاطر شیطنتات
بخاطر طرز راه رفتنت
دختر با لبخندی به بغل پسر رفت و بلند گفت عاشقتم و اورا بوسید
پس از مدتی دختر تصادف کرد و قطع نخاع شد.
پسر به پیش او رفت و گفت: یادته گفتی چرا عاشقمی و اسرار داشتی ک برات توضیح بدم
حالا افتادی رو تخت
نه میتونی بخندی
نه میتونی صحبت کنی
نه میتونی نگاه کنی
نه میتونی شیطنت کنی
نهمیتونی راه بری
اگر عشق به این باشه من باید تورو رها کنم
چون هیچ کدوم از دلایلی که برای عشق گفتم و نداری
عشق دلیل نمیخواد...