داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند! سرمایه ای گرانبهاست ...
اما از آن بهتر داشتن آدمهاییست
که وقتی حالت را میپرسند؛ بتوانی بگویی:
خوب نیستم…!
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند! سرمایه ای گرانبهاست ...
اما از آن بهتر داشتن آدمهاییست
که وقتی حالت را میپرسند؛ بتوانی بگویی:
خوب نیستم…!
هر صبح چشماتونو که باز میکنین بخاطر همه ی چیزهایی که خدا بهتون داده ازش تشکر کنین
اینکار حس خوبی بهتون میده. و آروم آروم زندگیتون عوض میشه. (بهتون قول میدم)
من همسن و سال پسر تو هستم ، تو همسن و سال پدر من هستی.
پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،
من کار می کنم و درس نمی خوانم
پدر من نه کار دارد و نه خانه، تو هم کاری داری هم خانه، هم کارخانه ؛
من در کارخانه ی تو کار می کنم. و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:
سود آن برای تو ، دود آن برای من
من کار می کنم ، تو احتکار
من بار می کنم ، تو انبار
من رنج می برم و تو گنج
من در کارخانه ی تو کار میکنم و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:
وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی،
وقتی که من خسته می شوم ، تو برای استراحت به شمال می روی
وقتی که من بیمار می شوم ،تو برای معالجه به خارج می روی
من در کارخانه ی تو کار می کنم. و در اینجا همه کارها به نوبت است:
یک روز من کار می کنم، تو کار نمی کنی، روز دیگر تو کار نمی کنی ، من کار می کنم
من در کارخانه ی تو کار می کنم
کارخانه ی تو بزرگ است. اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد، از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست
کارخانه ی خدا از کارخانه ی تو و از همه ی کارخانه ها بزرگتر است
در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است
در کارخانه ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود
در کارخانه ی خدا ، همه کار می کنند در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند...
نخست از فکر خویشم در تحیر | چه چیزاست آنکه گویندش تفکر؟ | |
کدامین فکر ما را شرط راه است؟ | چرا گه طاعت و گاهی گناه است؟ | |
که باشم من؟ مرا از من خبر کن | چه معنی دارد اندر خود سفر کن؟ | |
مسافر چون بود؟ رهرو کدام است؟ | که را گویم که او مرد تمام است؟ | |
که شد از سر وحدت واقف آخر؟ | شناسای چه آمد عارف آخر؟ | |
اگر معروف و عارف ذات پاک است | چه سودا بر سر این مشت خاک است؟ | |
کدامین نقطه را نطق است، اناالحق؟ | چه گویی هرزهای بود آن مزبق؟ | |
چرا مخلوق را گویند واصل؟ | سلوک و سیر او چون گشت حاصل؟ | |
وصال ممکن و واجب به هم چیست؟ | حدیث قرب و بعد و بیش و کم چیست؟ | |
چه بحر است آنکه نطقش ساحل آمد؟ | ز قعر او چه گوهر حاصل آمد؟ | |
چه جزو است آنکه او از کل فزون است؟ | طریق جستن آن جزو چون است؟ | |
قدیم و محدث از هم چون جدا شد؟ | که این، عالم شد آندیگر خدا شد؟ |
تو زندگی را خوانده ای، لمس نکرده ای
تو در طول و عرض خاک مقدس زندگی، راه نرفته ای
فقط زندگی را ورق زده ای و بر زندگی، حاشیه نوشته ای
جنگل تو کاغذی است، تفنگ تو کاغذی است،
اعتقاد تو به مردم، اعتقادی کاغذی و پارگی پذیر
نادر ابراهیمی
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:
در بازار بودم...
اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت.
بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم.
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم میگذشتند.
ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمیکشیدم، خطرناک بود.
به مسجد رفتم و فکر میکردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود...!؟
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد...!
قانون کارما در کائنات جریان دارد...حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند..
هر که در این ره به مردی داد دل
هرگز از وی می نگردد دل گسل
هر چه دادی میتوانی پس گرفت
کی توانی باز دل از کس گرفت
پس تو از اول ندادی دل به کس
آن به فتوای هوس بودست و بس
سرسپردن معنیش بی خویشی است
نیست گشتن مقصد از درویشی است
چون سپردی سر اگر بی سر شدی
پس چگونه در ره دیگر شدی
چشم بگشا راه مردان است این
صحبت از سر دادن و جان است این
شمس تبریزی به هر دوری بود
مرد کو چون مولوی تا سر دهد
شمس تبریزی بود پیدا بسی
عشق مولانا ندارد هر کسی
شمس تبریزی نهان از خلق نیست
آن که مولانا تواند شد یکی است
دکتر جواد نوربخش
ما در نقاب هایمان قاب شدیم...
برای کسی که بی ریاست ....
اینجا جای ماندن نیست....
اینجا پشت میز مینشینندو عشق معامله میکنند ....
آبرو معامله میکنند.....
انسان میفروشند ......
حتی جان .....
اینجا جای ماندن نیست .....
باید رفت .....
میروم .....
و باز .....
همرنگ جماعت نشدم و نمیشوم .....
باز میگردم ....
دیر نه ....
خیلی زود .....
بعضی وقتا اینقدر توی روزمرگی فرو می ریم که ...
قدر خنده هامونو ..
حال خوبمونو ..
تک تک نعمت هامونو نمی فهمیم. ....
فکر می کنیم اینارو همیشه داریم....
و وظیفه خداست که هر روز ...
افتاب بتابه..
زمین سر جاش باشه...
قانون جاذبه برقرار باشه...
توی هوا پر از اکسیِژن باشه ...
غافل از اینکه هر روز خدا کلی بهمون حال میده و ما چی؟ ...
هنوز تقی به توقی نخورده زمین و زمان و به باد فحش میگیریم . ...
خدایا شکرت به خاطر این حال خوبمون ...
خنده هامون ..
.
خوشی هامون...
.
دنیامون...
.
خدایا شکرت به خاطر خدامووون ...