اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر
به یک سردرد معمولی خود اهمیت میدهند
تا به خبر مرگ من و شما ... دیگر نگران نخواهید شد
که دربارهی شما چه فکری میکنند !
دیل کارنگی
اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر
به یک سردرد معمولی خود اهمیت میدهند
تا به خبر مرگ من و شما ... دیگر نگران نخواهید شد
که دربارهی شما چه فکری میکنند !
دیل کارنگی
در آن شب سیاه طوفانی چه گذشت ؟
خبر سخت و کوبنده است . 175 نفر از شهدایمان را آورده اند که برخی دست بسته بدون کوچکترین زخمی به شهادت رسیده اند ! آنها توسط بعثی ها زنده بگور شده بودند وچشم از این جهان با خاک بستند . شهدای ما بهترین مردم روی زمین بودند ، آنها نگین پاکی بشر امروزند و هیچ کس در هیچ کجای زمین نمی تواند بر رادمردی و خلوص وصفای بی انتهایشان تردید کند . شهدا با آگاهی راه خود را انتخاب کردند و رفتند تا کشور و باورهای مردم و دین و دیانت بماند و راه شرف و مردانگی در این دیار بسته نشود .شهدا افزون بر نیک سیرتی مظلوم هم بوده و هستند؛ ظالم به شهدا برخی از ما هستیم که به چرب و شیرین دنیا مشغول شده آنان و راهشان را فراموش کردیم ...
عملیات در پیش است ، باید از اروند خروشان عبور کرد ،باید به قلب جبهه دشمن تاخت ..چه کسی خط شکن خواهد بود ؟ این بار خطشکنان با گذشته تفاوت دارند ، این بار باید از خاک و خشکی ؛ نه ؛ باید از آب با موج های بلندش عبور کرد و خط دشمن را شکست. همه دست ها بلند می شود، همه داوطلبان داوطلب می شوند ،ما آماده ایم ، دریا و زمین وآسمان برای دفاع از میهنمان تفاوت ندارد ، شور و شوقی در میان رزمندگان در می گیرد گویی ظهر عاشوراست که یاران حسین (ع) برای نبرد با دشمن از یکدیگر سبقت می گیرند .گویی همه می دانند که این بار نبرد سخت تر است وآمادگی های بیشتر لازم است .فرمانده هان سر شرمساری بر زمین می گیرند و زیر لب چنانکه اولی به دومی بگوید و دومی به سومی ...زمزمه می کنند که این بار خط شکنان انتخاب می شوند و گل چین می شوند ؛ زبدترین نیروها، مخلص ترین آنها انتخاب می شوند تا ابتدا موج شکن شوند وسپس برسر دشمن صاعقه وار فرود آیند .
آنها غواصی یاد می گیرند و سختی هایش را به جان می خرند تا این بار نبردی دیگر گونه شکل دهند و در تاریخ به یادگار بگذارند . رزمندگان غواص از بهترین و رشیدترین بسیجیان این سرزمین بودند و صحنه هایی از رشادت به نمایش گذاشتند که تا دنیا دنیاست خاطره سلحشوریشان بر زبان ها جاری خواهد بود . همه چیز آماده می شود تا عملیات گسترده کربلای 4 شکل بگیرد ...در امتداد شب قهرمانان مردم لباس سیاه غواصی به تن می کنند و آرام وبی صدا به آب می زنند، اما هرچه دل این خوبان زمین آرام است اروند وموج هایش خروشانند ، جریان آب چنان تند و کوبنده است که کمتر کسی را یارای ماندن و ره سپردن است . گویی آب و آسمان و زمین و ستارگان و فرشتگان خداوند همه گرد آمده اند تا شکوه آفرینی خاکی ترین جوانان جهان را به تماشا بنشینند . پیکار جویان مسلمان ایرانی حماسه خلق می کنند و توفندگی جریان آب را به سخره می گیرند . اروند خروشان مسخر ایمان آنها می شود و عبورشان تاریخی می شود . آنها به آنسوی آب می رسند در حالی که دشمن در انتظارشان نشسته است و تا پا برخشکی می نهند انبوه بعثیان فراهم می شوند و عزیران یک ملت را به اسارت می گیرند . دشمن زبون پست تر از آن است و خلق حماسه اینان بزرگتر از آن است که صدامیان عصبانیتی جنون آسا نیابند .خوبان ما را دست بند می نهند و... حالا بعد از سال ها ما را به عزای مظلومیتشان می نشانند . عزیزان ما ، فرزندان ما ، سلحشوران ما ، بهترین های ما ، فداکارترین های ما ، پاکترین های ما ، ساده ترین های ما ، با ایمان ترین های ما و مظلومترین های ما را زنده به خاک می نهند !حالا ما چگونه این غم را با خود سر کنیم ؟ چگونه شرمسار عظمت مظلومیتشان نباشیم ؟ما 25 سال دیر روضه جوانان خوب خود را می خوانیم ، آنها ربع قرن زیر خاک آرمیده بودند در حالی که هیچ کس داستان غمبارشان را نمی دانست ، مادرانشان ، پدرهاشان ،برادرهاشان و خواهرهاشان نمی دانستند که عزیزشان چه سان رشادت کرده است و چه سان چشم از این جهان فرو بسته است ؟ خدایا این غم بزرگ و جانسوز است به ملت ایران وبه خانواده هایشان صبر عطا کن و این ستارگان آسمان پاکی و صداقت و شهادت را در جوار رحمت خود با مولایشان حسین (ع) محشور فرما.
من از شب های تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست
ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم
من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل نا آگاه می ترسم
پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم
اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم
اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم
من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم
من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خودخواه می ترسم
مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست
من از قداره بندان مرید شاه می ترسم
نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم
خدای من ، نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم
چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم ، ولی گاهی
از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم
مرتضی کیوان هاشمی
بعضی ها آنقدر فقیرند که تنها داراییشان فقط پول است!
های دختر خانمی که قرار بود توی دانشگاه با هم تصادف کنیم
و جزوه هات بریزه رو زمین و من جمعشون کنم و بعد عاشقت بشم . . .
.
.
.
میخوام بگم برات ارزوی موفقیت دارم !
منتظر من نباش . . .
من کنکور گند زدم نمیتونم بیام دانشگاه...
هوس کردم چنان گیج شوم از تــــــــو ...
چنان مست شوی از مــــــــن،
که زمین سرگیجه بگیرد ...
که چرا "ما" دو دیوانه ،
عـــــــاشـــــــقـــــــــــــــ هم هستیم
به زندگی فکر کن ولی غصه نخور،
دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت،
ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را میخرد،
باشروع هرصبح فکرکن تازه بدنیا آمده ای
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش
شاید فردایی نباشد شاید فردایی باشد اما عزیزی نباشد.
دکتر الهی قمشه ای