انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

۱۱۸ مطلب با موضوع «انسانم آرزوست» ثبت شده است

دختر از پسر پرسید چرا عاشقمی؟؟؟

پسر جواب داد:عشق من دلیل نمیخواد،دل میخواد.

ولی دختر قانع نشد و هر بار سوال میکرد تا این که پسر پاسخ داد:

بخاطر لبخندت

بخاطر صدات

بخاطر چشات

بخاطر شیطنتات

بخاطر طرز راه رفتنت

دختر با لبخندی به بغل پسر رفت و بلند گفت عاشقتم و اورا بوسید

پس از مدتی دختر تصادف کرد و قطع نخاع شد.

پسر به پیش او رفت و گفت: یادته گفتی چرا عاشقمی و اسرار داشتی ک برات توضیح بدم

حالا افتادی رو تخت

نه میتونی بخندی

نه میتونی صحبت کنی

نه میتونی نگاه کنی

نه میتونی شیطنت کنی

نهمیتونی راه بری

اگر عشق به این باشه من باید تورو رها کنم

چون هیچ کدوم از دلایلی که برای عشق گفتم و نداری

عشق دلیل نمیخواد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۲
انسانم آرزوست

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

در 40 سالگی آموختم ک رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.

در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۱۵
انسانم آرزوست

دیشب.....
گرسنه بود کودکی که مرد...
چو آسان به خاک پس دادند
چه دردناک از مرگ او داستان مادرش که برای خریدن تکه ای نان
تن به هرزگی داد از روی اجبار نه از روی هوس...
همسایه اش زیارتش قبول
مکه رفته بود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۲۷
انسانم آرزوست

احمق به این میگن
.
.
یک مبارزِ انتحاری ( ازطایفه القاعده ) که در انفجاری ناموفق دستگیر شده بود، مورد تفتـیش بدنی قرارمیگیرد.
متوجه میشوند که حفاظی آهنی برای مصون ماندن اعضاء تناسلیـش هم همراه دارد
علت راکه می پرسند میگوید دراین مأموریت که قراربود همراه بمب منفجر شوم میخواستم
درآن دنیا هیچ مشکل آمیزشی دربهشت نداشته باشم


دوسه مثقال خریت زخران چیزی نیست         آدمی هست که الحق دوسه خروار خراست

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۰۴
انسانم آرزوست

شخصی مادرش الزایمر داشت...

بهش گفت مادر یه بیماری داری،باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...

مادر گفت:چه بیماریی؟

گفت :الزایمر... گفت:چی هست...

گفت:"یعنی همه چیو فراموش میکنی...

گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...

گفت: چطور؟

گفت:انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم،

چقدر سختی کشیدم تا تو بزرگ بشی،

قامت خم کردم تا قد راست کنی...

شب نخوابیدم تا تو راحت بخوابی

پسر رفت توی فکر... ...

برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش...

گفت:برای چی؟ گفت:به خاطر کاری که میخواستم بکنم...

مادر گفت: یادم نمیاد....

" سلامتی همه مادرها..:

خدایا اگه مادرم گناه داشت او را ببخش

و اگر غمگین دیدی قلب او را خوشحال کن

واگر خوشحال دیدی خوشحالی او را تمام نکن

و اگر او مریض است خدایا او را شفا بده

و اگر او را مدیون دیدی دین او را پرداخت کن

اگر او را مرده دیدی او را رحم کن و او را وارد بهشت کن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۳۹
انسانم آرزوست

 

خدایا
هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر.
هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.
هنگامی که مقامم دادی،
تواضعم رانگیر.
انگاه که تواضعم دادی ،
عزتم رانگیر.
وقتی قدرتم دادی ،
عفوم رانگیر .
هنگامی تندرستی ام دادی،
ایمانم رانگیر .
و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۵۹
انسانم آرزوست

 

مرگ هم به تساوی تقسیم نمیشود
عجبا!هیچ کس هنوز به سهم کمش از مرگ
اعتراض نکرده است

خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیب شان می شود
کودک بودم که درسینما
مردی ازاسب افتاد و
آنقدر روی زمین کشیده شد که :
گریه چشم هایم را بست
بعد ها دانستم
افتادن از اسب گریه ندارد
خیلی ها از اصل می افتند و می میرند


(استادمحمدعلی بهمنی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۴
انسانم آرزوست

انسانها هر از چندگاهی ....

از جای می افتند.....

از لبه ی پرتگاه.....

از پا....

از نفس...

از این ور بوم...

از دماغ فیل...

از چاله به چاه....

از عرش به فرش...

از چشم....

ازچشم.....

ازچشم....

ازچشم....

و ازچشم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۸
انسانم آرزوست

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۴۶
انسانم آرزوست

باید از الفاظ عبور کنیم
باید از همه ی سر و صدا ها گذشت...
به سکوت رسید.
در رنگ ها به نور !!!
از همه ی درخت ها به خاک
با همه ی میوه ها به آب .
به لهجه ی مشترک همه نوزاد های زمین !!
باید از همه ی سر و صدا ها گذشت .
منبر ستاره ها در شب
سخنرانی باران در رودخانه ..
فریاد دریاها در ساحل .
گاهی
بلند ترین فریاد ها در سکوت شنیده می شود .
زبان مشترک
زبان دندان ها، لب ها، موها، دست ها، زبان ژاکت ها، پالتوها، کلاه ها
گیپور دامن ها
زبان اخم ها، لبخند ها، اشک ها، زبان رنگ موها، رژ لب ها، زبان رقص
زبان زن !!!
باچشم ها هم میتوان شنید .
بعضی وقت ها باید ملیت ها را کنار گذاشت !!!
و نه ملت ها را ....
سیگار برگ
تلخی سرنوشت دختران کوبایی !!!
کمدی
مرثیه ی چارلی چاپلین برای کودکان مصنوعی مهد کودک ها ...
من
من
من به خداوند اعتقاد دارم
و به پیامبرانی که هیچ گاه جبرائیل را ندیده اند !!!!
به مورچه ها
پروانه ها
قورباغه ها
به برگ ها ... باد ها .......
به بینوایان ویکتور هوگو .
اگر با چشم های سیاه لقمان حکیم نگاه کنیم
حتی فرعون ها و نمرود ها پیامبرانی هستند
که آسیه پرورند !!!!
ما همه از یک جا آمده ایم
در سفینه ی خاکی زمین مهمان درخت ها و رودخانه ها و دریا ها و آسمانهاشده ایم .
از چشمه هایش می نوشیم
سخاوتمندان به گله های آهو و گوزن حمله میکنیم !!!
درخت ها را به استثمار می کشیم
پرندگان را به قفس
اما...
همه این داستان
برای این بود که بیاندیشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۲
انسانم آرزوست