به زندگی فکر کن ولی غصه نخور،
دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت،
ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را میخرد،
باشروع هرصبح فکرکن تازه بدنیا آمده ای
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش
شاید فردایی نباشد شاید فردایی باشد اما عزیزی نباشد.
دکتر الهی قمشه ای
به زندگی فکر کن ولی غصه نخور،
دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت،
ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را میخرد،
باشروع هرصبح فکرکن تازه بدنیا آمده ای
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش
شاید فردایی نباشد شاید فردایی باشد اما عزیزی نباشد.
دکتر الهی قمشه ای
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی...
تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام
در بیهودگی انتظار پیوستن به تو چه بی صبرانه مانده ام
چه خوانا دوری ات رابر سردر خانه نوشته اند
ومن در نخواندن آن چه پا فشارانه مانده ام
چه بسیار است دورویی ها.فراموش کردن هاو گسستن ها
ومن در این هم همه چه صادقانه مانده ام
رفیقان همه با نارفیقی خود رفیقند
من هنوز با آنان چه دوستانه مانده ام
خاستگاه من کجاست که من آنجا قنودن خواهم
من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام
تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام...