انسانم آرزوست


سلام
کپی مطالب وبلاگ بلامانع است
اگه خواستید میتونید با ذکر منبع مطالب رو منتشر کنید.

گمشده این نسل اعتــماد است نه اعتقــاد
اما افسوس ! که نه بر اعتماد , اعتقادیست
و نه بـــر اعتقــــادشـــان اعتمــــــــــــــاد...

عشق یعنی خـــــــــــدا
یعنی امـــام زمـــــان(ع)
یعنی پـــــــدر و مــــــادر
یعنی همســـر و فــرزند
یعنی همنـــــــوع خودت
و عشق یعنــــی خودت

............................................

مـن خویشــــــاوند هر انســـانی هستم

که خنجــــر در آستین پنـــــهان نمی‌کند.

نه ابـــــــــــرو درهــــــــــــم میکشــــــــد

نه لبخندش ترفنـــد تجــاوز به حق نـان و

ســـــــــایه‌بان دیگــــــــــــــران اســــــت.

مـــــن یک لـــر ِ بلـوچم، یک کـــردِ عــرب،

یک تـــرکٍ فـارس‌، یک آفــریقایی اروپایی

یک استرالیایی آمریکایی و یک آسیایی‌ام،

یک سیــاه‌پوستِ زردپوستِ ســـرخ‌پوستِ

سفیــــدم که نه تنـــها با خــودم و دیگران

کـمترین مشکلی ندارم بلکه بـدون حـــضور

دیگـــران وحشت مــــــرگ را زیـــــر پوستم

احســــــــــــــــــــــــاس میـــــــــــــــکنم.

من انسانی هستم میان انسان‌های دیـگر

بر سیـارهٔ مقــــدس زمین، که بدون حضور

دیگــــــــــران معنـــــــــــــایی نــــــــــدارم.

ترجیح میدهم شعر شیپور باشد،نه لالایی!


"انســـانم آرزوســت"

پیام های کوتاه

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

خواهم چو راز پنهان از من اثر نباشد
تا از نبود و بودم , کس را خبر نباشد
خواهم که آتش افتد در شهر آشنایی
وز ننگ آشنایان , بر جا اثر نباشد ..

گوری بده خدایا ! زندان پیکر من
تا از بهانه جویی , دل دربدر نباشد
پایم چو پایه ی در , یارب شکسته بهتر
تا از حریم خویشم بیرون گذر نباشد ..

چون موج از آن سزایم این سرشکستگی شد
کز صخره های تهمت دل را حذر نباشد
در شام غم که گردد همراز و همدم من ؟
اشکم اگر نریزد , آهم اگر نباشد ...

سیمین منال کاینجا چون شاخ گل نروید
چون دانه هر که چندی خاکش به سر نباشد ..

 

{ سیمین بهبهانی }


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۶
انسانم آرزوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۶
انسانم آرزوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۲۳
انسانم آرزوست

همین دلتنگیهای فصلی


همین دلشوره های بیخودی


همین لبخندهای گاهی به گاهی


همین چشمهای خیس یواشکی


همین لجبازیهای شبیه بچگی


همین بغض های بیقرار


همین دلهره های مشکوک


اصلا" همین نوشته های خط خطی ؛


همه‌ء اینها عشق است


خود ِ خود ِ دوست داشتن است


سختش نکن


دوست داشتن همین اتفاقات ساده است...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۲
انسانم آرزوست

 

دیری است که دل، آن دلِ دلتنگ شدن ها

بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها

آه ای نفس از نفس افتاده! کجا رفت

در نای نی افتادن و آهنگ شدن ها؟

پای طلبم بود و به منزل نرسیدم

من ماندم و فرسوده ی فرسنگ شدن ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۲
انسانم آرزوست

 

بهترین دوست آدم رو میریزن رو زمین برا فروش!!!
امروز همه نماز جمعه بودن نمازشون قبول...
گوشه کنار انقلاب پر بود از کتاب های اینچنینی
هر جلد هزار تومن ناقابل!
کتابفروش انقدر سرش خلوت بود که چند دقیقه ای کتاباش رو سپرد به من و رفت...
دو قدم پایین تر فست فود 5 هزار تومن!!!،
کلی مشتری داشت...
کتاب فروشی طهوری هم حق داشت
میخواست تعطیل کنه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۶
انسانم آرزوست

ناگاه عشق، عشق نه، چیزی عجیب تر
چیزی شبیه زلزله اما، مهیب تر

چیزی غریب مثل نگاه کبوتران
یا مثل چشم های تو ،حتی غریب تر

تقسیم شد نگاه تو و بی نصیب ماند
چشمی که نیست چشمی از او بی نصیب تر

رفتم میان باغ اساطیری گناه
در جست و جوی میوه ای از سیب، سیب تر

تنها همین، همین که بگویم نیافتم
از چشم های روشن تو دلفریب‌تر

با دست های سوخته باز آمدم ولی
عاشق تر و حریص تر و ناشکیب تر

اینک منم غریق تماشای لحظه ها
با چشمی از کبوتر و باران، نجیب تر ..........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۳
انسانم آرزوست

عصــر بــارانـی و چـایــی ... تــوی ایــوان بـــوی نـَـم

در خیـالـم بــا تــو خوش بـودن شـدیدا سـاده اسـت . . .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۶
انسانم آرزوست

 

ما همینیم ...

به لبخندی دلگرم میشویم و

به اخمی دلسرد ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۸
انسانم آرزوست

دختر از پسر پرسید چرا عاشقمی؟؟؟

پسر جواب داد:عشق من دلیل نمیخواد،دل میخواد.

ولی دختر قانع نشد و هر بار سوال میکرد تا این که پسر پاسخ داد:

بخاطر لبخندت

بخاطر صدات

بخاطر چشات

بخاطر شیطنتات

بخاطر طرز راه رفتنت

دختر با لبخندی به بغل پسر رفت و بلند گفت عاشقتم و اورا بوسید

پس از مدتی دختر تصادف کرد و قطع نخاع شد.

پسر به پیش او رفت و گفت: یادته گفتی چرا عاشقمی و اسرار داشتی ک برات توضیح بدم

حالا افتادی رو تخت

نه میتونی بخندی

نه میتونی صحبت کنی

نه میتونی نگاه کنی

نه میتونی شیطنت کنی

نهمیتونی راه بری

اگر عشق به این باشه من باید تورو رها کنم

چون هیچ کدوم از دلایلی که برای عشق گفتم و نداری

عشق دلیل نمیخواد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۲
انسانم آرزوست