قدر لحظات
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ
پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت،
اما پیرمرد هرگز نمی پذیرفت.
شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند.
اما صبح روز بعد پیرمرد هرگز بیدار نشد...
و آن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرزن شد ...
قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن رو بدانیم
مادر مثل مداد میمونه هر لحظه تراشیده شدن و تموم شدنش رو میبینی...
اما پدر مثل خودکاره شکل ظاهریش تغییر نمیکنه فقط یکدفعه میبینی دیگه نمی نویسه...
تا هستند قدرشونو بدونیم...
۹۳/۱۰/۱۹